آوینا دختری در قاب آیینه
من آوینا هستم. دختری زیبا که در آیینه های خود فرو رفته ام. دختری که می توانی با او نفس به نفس عشق بازی کنی،غرق در رویاهای کودکی! بار سنگین و راهی دشوار در پیش دارم. خدای خود را با تمام وجود دوست دارم و آرزوی سلامتی برای همه بندگان خدا دارم! آمین ...
من و دیکته هایم
پدرم هر روز به من دیکته می گوید ،من زیاد درس خواندن را دوست ندارم. هر روز ساعت ۷ با آقای بایگی راننده سرویس و ستاره و زهرا دوستانم میرم مدرسه و ساعت ۱۲.۲۰ بر می گردیم خونه. ...
شام امشب با منه
امروز مامان زهرا جون رفته مسافرت ،من و بابا جون و آردین خونه تنهاییم امروز شام تخم مرغ پخته داریم،تخم مرغ رو گذاشتم تا بپزه بعد پوستش رو در آوردم! بفرمایید شام! ...
بوسه بر دست معلم من خانم
چهارشنبه معلم من دستش بخاطر اگزمای پوستی زخم شده بود ،من هم دستش رو بوس کردم. ...
آردین برادر شیطون من
من یک برادر شیطون و در عین حال مهربون دارم،به علت شیطونی ها و اذیت و آزارهایش من اون رو همش تنبیه می کنم به همین علت سر و صورت اون پر از آثار چنگ های من است. ...
من در رستوران
امروز با بابا و آردین و زهرا جون رفتیم رستوران و عکس کارتونی گرفتم. ...
من و آردین در ایلوژنا
در تابستان من و آردین به ایلوژنا مرکز خرید ایرانمال رفتیم.این عکس های اونجاست. ...
من و داداش در لباس محلی
من و داداش چند وقت پیش رفته بودیم رشت و لباسقاسم آبادی پوشیدیم ...